آدمهای هزار سال بعد، کتاب، مجموعه داستان بر اساس زندگینامه ۱۵ شهید منطقه شمال پل تجن ساری به قلم ابراهیم باقری حمیدآبادی.
این کتاب در شهریور ۱۳۸۹ با حمایت انتشارات کنگره سرداران و دههزار شهید استان مازندران در ۲۲۰۰ نسخه چاپ و منتشر شد.
نویسنده آن ابراهیم باقری حمیدآبادی (متولد ۱۳۵۴ش ـ ساری) و شامل ۱۵ داستان کوتاه با موضوع شهدای ساری است (شناسنامه کتاب). این اثر با هدف معرفی ۱۵ شهید مدفون در روستاهای منطقه شمال پل تجن ساری و با رویکرد داستانی تألیف شد. داستانهای این کتاب برداشت آزاد از زندگی شهدا با حفظ مستنداتی از زندگی واقعی آنها مثل: اسامی، مکان تولد و زندگی و شهادت، نحوه و تاریح شهادت آنهاست (همان). داستانهای این اثر تاکنون در ۷ جشنوارة ملّی مانند: جایزة ادبی یوسف دوره ۴ و ۵، رهآورد سرزمین نور دورههای ۷ ، ۸ و ۱۴ و ... موفق به کسب جایزه شد (همان؛ تارنمای رهآورد سرزمین نور؛ خبرگزاری فارس؛ تارنمای حوزة هنری مازندران).
کتاب آدمهای هزار سال بعد، موضوع بررسی پایاننامهای در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری از منظر وجود مؤلفههای بومی در داستانهای کوتاه جنگ تحمیلی بوده و در این خصوص با داستانهای کوتاه از کتاب «قیامت با ماشین جنگی» اثر حبیب احمدزاده مورد مقایسه قرار گرفت. ویژهنامة آدمهای هزار سال بعد در ۴ صفحه و به مناسبت رونمایی و نقد داستانهای آن به سال ۱۳۹۰ش توسط حوزة هنری مازندران با مشارکت گروهی از نویسندگان مازندرانی تنظیم و منتشر شده است. این اثر جزءِ اوّلین کتابهای داستانی است که با الهام از زندگی شهدا ولی قصة آزاد تألیف و به بازار کتاب عرضه شده است (تحقیق موردی نگارنده).
اولین داستان این مجموعه، انگورخوشه نام دارد که برگرفته از زندگی و شهادت شهید امامعلی احمدی اهل روستای قادیکلای ساری است و جشمانتظاری بیستوپنج ساله مادر شهید را نشان میدهد. مادری که هر شب وقتی همه در خواب هستند، آرام و بیصدا از خانه بیرون میآید و سرکوچه و زیرنور ماه، چشم به راه بازگشت پسرش امامعلی از جبهه چنانه است.
داستان دوم این کتاب، انگشتر در مشت است که با الهام از زندگی شهید اسماعیل محسنی از شهدای روستای معلمکلای ساری نوشته شده است. محور این داستان، فتح خرمشهر و شادی مردم بهواسطه این فتحالفتوح در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ است؛ درست روز و ساعتی کخه در حال تشییع پیگر این شهید هستند. شهیدی که خود از فاتحان خرمشهر است. از این داستان در پنجمین دوره جایزه ادبی یوسف و دوسالانه بهترین داستانهای دفاع مقدس در سال ۱۳۹۰ تقدیر شده است. داستان سوم، فاصله نام دارد. راوی و قهرمان این قصه، شهید رمضان ابراهیمزاده اهل روستای گلمای ساری است. وی در آخرین ثانیههای زندگی خود در کوههای کردستان و در قالب رفت و برگشتهای ذهنی به زندگیاش، خاطراتش را به صورت سیال روایت میکند.
چهارمین داستان این کتاب، رودررو با دماوند است. راوی سوم شخص است اما داستان را از زاویه دید مادر شهید عباس محمدی اهل روستای مرزرود ساری روایت میکند و یادآور دلتنگیها و مرارتهای مادری بیقرار است که از آخرین مرخصی پسرش ماهها گذشته ولی او و خانواده، هیچ خبری از سرنوشتش ندارند.
نام داستان پنجم، «اصغرنژاد تابلو بود»، است. قاصد جبههها که خبر شهادت شهدا را به خانوادهها میرساند، با خبر شهادت اسماعیل مشمولی اهل روستای مرزرود ساری به محل آمده و به ناگاه با همسر او در کوچه پسکوچهها مواجهه، و غافلگیر شده و تلاش دارد تا از دست زنش که پیگیر خبری از اسماعیل است، بگریزد و خبر ناگهانی شهادت همسرش را به او ندهد. داستان ششم، زرناز نام دارد که با نگاهی به زندگی شهید حسن خلیلی اهل روستای قادیکلای ساری نوشته شده است. یک داستان در دو بخش موازی اتفاق میافتد و خلاِ بزرگ نبودن حسن را در نگهداری مال و دام که حالا به عهده پدر پیر و ازکارافتادهاش است، روایت میکند. این داستان در سیزدهمین جشنواره ملی رهاورد حماسه که در آبادان برگزار شد، رتبه سوم را از آن خود کرده است.
داستان هفتم این کتاب، حنابندان نام دارد که به روایت همسر شهید یعقوب بخشنده اهل روستای اردشیرمحله ساری است. شیوه روایت، دوم شخص و به صورت سیال و واگویهوار، از آخرین لحظات دیدار، عشق شهید به دخترش و مشقات زندگی در نبود شهید حرف میزند. این داستان در ششمین جایزه کبوتر حرم (خراسان رضوی) نامزد دریافت بهترین داستان این جشنواره شده است.
داستان هشتم، گذر از پل نام دارد که به واگویههای شهید کریمالله رجبی با مرگ و آمادگیاش برای شهادت در دل نبرد و میانه آتش خط مقدم، به روایت اول شخص اشاره دارد.
داستان نهم، «شب در جاده گلما» نام دارد. یک روح ناشناس که خود را مدیون و مرهون شهید علیاکبر اسلامی اهل روستای معلمکلای ساری میداند، زندگی جوانمردی و شهادت این شهید را برای سربازی که نیمه شب در جاده گلما سرگردان مانده بود، روایت میکند.
قصه مردی که قصهای نداشت، داستان دهم این مجموعه است. نویسندهای به سفارش یک نهاد فرهنگی قصد دارد طی یک تحقیق میدانی برای شهید سیدحمید محمودی گلمایی اهل روستای معلمکلا داستانی بنویسد ولی هیچ یک از بستگان نزدیک و همرزمانش زنده نیستند؛ چون زمانی که نویسنده در آن زندگی میکند، ۷۰ سال بعد از شهادت این شهید است و هیچ سند و متنی هم از او به جا نمانده است. این داستان در اولین دوره جایزه ادبی بامداد(خوزستان) نامزد دریافت بهترین داستان کوتاه این جشنواره شده است.
داستان یازدهم، «چشم مرا نبند« نام دارد که با الهام از زندگی شهید احمد رجبی اردشیری اهل روستای اردشیرمحله ساری نوشته شده است. راوی این قصه، سوم شخص است و سعی دارد تا ارتباط عاطفی و تنگاتنگ یک پدر و پسر را در این قصه نشان دهد. پدری که به حج رفته و بزرگان محل تصمیم میگیرند تا او را از خبر شهادت پسرش باخبر نکنند؛ در حالی که پدر زودتر از بقیه از شهادت پسرش باخبر شده و همزمان با پیکر پسر شهیدش به روستا برمیگردد.
دخمه دوازدهمین داستان این کتاب است. اندیشهها، رفتار و تزکیه نفس سردار شهید رمضان بابایی اهل روستای گلمای ساری را در روایت همرزمش شهید منصور نبوی به تصویر میکشد. این داستان برگزیده سومین دوره جایزه ادبی یوسف و یازدهمین دوره جشنواره راهآورد حماسه است.
نام داستان سیزدهم «من فراموش میشوم» است. این داستان نقش سردار شهید حسین بهرامی اهل روستای ولشکلای ساری در فتح سوسنگرد را با اتکا بر اسناد و روایت سوم شخص در پرداختهای داستانی به تصویر میکشد. شخصیتپردازی و تحول درونی قهرمان داستان از برجستگیهای آن به شمار میرود که با الهام و نگاه به عاشورا و منش الهی امام حسین در او متجلی میشود.
چهاردهمین داستان، ذهن شفابخش پدر نام دارد. یک داستان با ساختار فراواقعیت به روایت پسر شهید حسین اکبری اهل روستای دنگسرک است. راوی اول شخص سعی دارد زوایای پنهان شخصیت پدر را در جریان یک اتفاق خوفناک اما انسانی و زیبا کشف کند. این داستان در اولین جشنواره وقف چشمه جاری رتبه اول را کسب کرده است.
داستان پانزدهم این کتاب «حاجت باباعلی» است. باباعلی از اهالی روستای حسینآباد ساری، پدری است که از امام رضا فرزند پسر میخواهد. امام رضا در خواب با دادن شاخه گلی سرخ، حاجت او را برآورده میکند. اما بعد از شهادت پسرش رضا نجفزاده، به راز سرخ بودن گلی که آن شب از امام رضا گرفته بود، پی میبرد.
مآخذ: باقری حمیدآبادی، ابراهیم، گفتوگو، ساری، ۱۳۹۷ش؛ تارنمای پایگاه اطلاعرسانی حوزه هنری استان مازندران، به نشانی: www.artmazandaran.ir؛ تارنمای خبرگزاری فارس، به نشانی: www.farsnews.com؛ ویژهنامه آدمهای هزار سال بعد، ۱۳۹۰ش.
/احمد وسکره/